جوک های قدیمی جالب
7 اردیبهشت 1392 | نسخه قابل چاپ | نویسنده : Shahrak
حیف نون دو تا بلوک سیمانی رو گذاشته بوده روی دوشش،
داشته میبرده بالای ساختمون. صاحبکارش بهش می گه: تو که فرغون داری، چرا این ها رو می گذاری روی کولت؟!
حیف نون می گه: اون دفعه با فرغون بردم، چرخش پشتم رو اذیت میکرد !
حیف نون داشته بالای یک ساختمون پنجاه طبقه کار می کرده، یهو یکی از اون پایین داد می زنه: هوی اصغر! خونه تون آتش گرفته، زن و بچه ات سوختن، مردن!
حیف نون هم می گه: دیگه این زندگی برای من معنی نداره، خودش رو از اون بالا پرت می کنه پایین.
همین جور که داشته می افتاده، یهو به خودش می گه: اِااه.. من که بچه ندارم! دوباره یه خورده می ره، یهو می گه: اِاِاه.. من که زن ندارم!
می رسه نزدیکای زمین، می گه: اِاِااه..! من که اصغر نیستم!
موضوعات مرتبط با این مطلب : پیامک جوک
____________________________________________________
برچسب ها:
برچسب ها: